درباره وبلاگ


روزهایی در زندگی هست که حتی اشک هم آرامت نمی کند ... به هر سو که می نگری بی پناهی و سرما می یابی ... دلت انقدر می گیرد که نمی دانی چطور ارامش کنی ... خسته می شوی ... خستگی ای که توانت را مثل اسیدی قدرتمند می سوزاند .... اما در اوج سردی ها و غم ها دلت خوش است به ته نوری که برایت باقی مانده بی اختیار چشمانت را به آسمان می گیری دستانت بی اراده بالا میرود و فریاد می زنی و زبانت گشوده می شود و تنها یک واژه را می خواند : خدایا .... این است هدیه خداوند بر خستگی هایت .... این است نشانه و پاسخش به دردهایت ... به امید رحمتت ای مهربان ترین مهربانان
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 4
بازدید ماه : 219
بازدید کل : 7809
تعداد مطالب : 28
تعداد نظرات : 5
تعداد آنلاین : 1



Alternative content



خانه دوست




استادى از شاگردانش پرسید:
چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد می زنیم؟
چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند صدایشان را بلند می کنند و سر هم داد می کشند؟

 

شاگردان فکرى کردند و یکى از آنها گفت:
چون در آن لحظه، آرامش و خونسردیمان را از دست می دهیم

 

استاد پرسید:
این که آرامشمان را از دست می دهیم درست است امّا چرا با وجودى که طرف مقابل کنارمان قرار دارد داد می زنیم؟
آیا نمی توان با صداى ملایم صحبت کرد؟ چرا هنگامى که خشمگین هستیم داد می زنیم؟

شاگردان هر کدام جوابهایى دادند امّا پاسخهاى هیچکدام استاد را راضى نکرد.

 

سرانجام او چنین توضیح داد:
هنگامى که دو نفر از دست یکدیگر عصبانى هستند، قلب هایشان از یکدیگر فاصله می گیرد.
آنها براى این که فاصله را جبران کنند مجبورند که داد بزنند.
هر چه میزان عصبانیت و خشم بیشتر باشد، این فاصله بیشتر است و آنها باید صدایشان را بلندتر کنند.

 

سپس استاد پرسید:
هنگامى که دو نفر عاشق همدیگر باشند چه اتفاقى می افتد؟
آنها سر هم داد نمی زنند بلکه خیلى به آرامى با هم صحبت می*کنند. چرا؟
چون قلبهایشان خیلى به هم نزدیک است.
فاصله قلبهاشان بسیار کم است.

 

استاد ادامه داد:
هنگامى که عشقشان به یکدیگر بیشتر شد، چه اتفاقى می افتد؟ آنها حتى حرف معمولى هم با هم نمی زنند و فقط در گوش هم نجوا می کنند و عشقشان باز هم به یکدیگر بیشتر می شود.

 

سرانجام، حتى از نجوا کردن هم بی نیاز می شوند و فقط به یکدیگر نگاه می کنند، اين همان عشق خدا به انسان و انسان به خداست است که خدا حرف نمی زند اما همیشه صدایش را در همه وجودت مي توانی حس کني اينجا بین انسان و خدا هیچ فاصله ای نیست می توانی در اوج همه شلوغی ها بدون اینکه لب به سخن باز کنی با او حرف بزنی.



سه شنبه 5 فروردين 1393برچسب:, :: 12:46 ::  نويسنده : اخوندی



یک شنبه 3 فروردين 1393برچسب:, :: 14:19 ::  نويسنده : اخوندی