درباره وبلاگ


روزهایی در زندگی هست که حتی اشک هم آرامت نمی کند ... به هر سو که می نگری بی پناهی و سرما می یابی ... دلت انقدر می گیرد که نمی دانی چطور ارامش کنی ... خسته می شوی ... خستگی ای که توانت را مثل اسیدی قدرتمند می سوزاند .... اما در اوج سردی ها و غم ها دلت خوش است به ته نوری که برایت باقی مانده بی اختیار چشمانت را به آسمان می گیری دستانت بی اراده بالا میرود و فریاد می زنی و زبانت گشوده می شود و تنها یک واژه را می خواند : خدایا .... این است هدیه خداوند بر خستگی هایت .... این است نشانه و پاسخش به دردهایت ... به امید رحمتت ای مهربان ترین مهربانان
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 3
بازدید هفته : 123
بازدید ماه : 211
بازدید کل : 7801
تعداد مطالب : 28
تعداد نظرات : 5
تعداد آنلاین : 1



Alternative content



خانه دوست






یک شنبه 5 آبان 1392برچسب:, :: 16:7 ::  نويسنده : اخوندی

پروردگارم، مهربان من
از دوزخ این بهشت، رهایی ام بخش!
در اینجا هر درختی مرا قامت دشنامی است، و هر زمزمه ای بانگ عزایی، و هر چشم اندازی سکوت گنگ و بی حاصلی ...
در هراس دم می زنم، در بی قراری زندگی می کنم و بهشت تو برای من بیهودگی رنگینی است. من در این بهشت ، همچون تو در انبوه آفریده های رنگارنگت تنهایم.

"تو قلب بیگانه را می شناسی ، که خود در سرزمین وجود بیگانه بودی"
"کسی را برایم بیافرین تا در او بیارامم"
دردم ، درد "بی کسی" بود

 



یک شنبه 5 آبان 1392برچسب:, :: 15:56 ::  نويسنده : اخوندی